بسم الله الرحمن الرحیم
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید وبلاگی با مطالب عالی البته تعریف از خود نباشه
آخرین مطالب
نويسندگان

 

كسي كه عاشق شده است و كسي كه تنها شخصي را دوست دارد تفاوتهايي است،نكات زير به شما كمك خواهند كرد تا اين تفاوت را درك كنيد :
 
- هنگام ديدن كسي كه عاشق او هستيد تپش قلب شما زياد شده و هيجان زده خواهيد شد اما هنگاميكه كه كسي را مي بينيد كه آنرا دوست داريد احساس سرور و خوشحالي مي كنيد .
 
- هنگاميكه عاشق هستيد زمستان در نظر شما بهار است وليكن هنگامي كه كسي را دوست داريد زمستان فقط فصلي زيبا (زمستان زيبا) است.
 
- وقتي به كسي كه عاشقش هستيد نگاه مي كنيد خجالت مي كشيد وليكن هنگاميكه به كسي كه دوستش داريد مي نگريد لبخند خواهيد زد .
 
- وقتي در كنار معشوقه ي خود هستيد نمي توانيد هر انچه در ذهن داريد بيان كنيد اما در مورد كسي كه دوستش داريد شما توانايي انرا داريد .
 - در مواجه شدن با كسي كه عاشقش هستيد خجالت مي كشيد و يا حتي دست و پاي خود را گم مي كنيد اما در مورد فردي كه دوستش داريد راحت تر بوده و توانايي ابراز وجود خواهيد داشت .
 
- شما نمي توانيد به چشمان كسي كه عاشقش هستيد بطور مستقيم و طولاني نگاه كنيد(زل بزنيد) اما ميتوانيد در حاليكه لبخندي بر لب داريد مدتها به چشمان فردي كه دوستش داريد نگاه كنيد .
 
- وقتي معشوقه ي شما گريه مي كند شما نيز گريه خواهيد كرد و اما در مورد كسي كه دوستش داريد سعي بر ارام كردن او مي كنيد .
 
 - احساس عاشق بودن و درك ان از طريق نگاه (ديدن) است اما در درك دوست داشتت بيشتر از طريق شنوايي است (از طريق ابراز علاقه بصورت كلامي) .
 
- شما مي توانيد يك رابطه ي دوستي را پايان دهيد اما هرگز نمي توانيد چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببنديد چرا كه حتي اگر اين كار را بكنيد عشق همچنان قطره اي در قلب شما و براي هميشه باقي خواهد ماند .
نظرات (0)

 

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند"  مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.

 

ناگهان پسر دوباره فریاد زد: " پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:" پدر نگاه کن باران می بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"

مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم.. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"

سه شنبه 22 بهمن 1389برچسب:, :: 2:36 ::  نويسنده : هامان

 

 ۱ . تو خیابون خیلی با احترام از یک نفر آدرس بپرسید ، بعد از جواب دادن ، جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید 

۲ . پشت چراغ قرمز ، راننده جلویی اگه خانم بود ، قبل از سبز شدن چراغ ، دستتان را بگذارید رو بوق 

۳ . توی اتوبان ، جلوی ماشین ی خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید 

۴ . توی جمع خانومای فامیل ، وقتی همشون دارن ی سریال می بینن ، هی کانال تلویزیون رو عوض کنید 

۵ . توی یه رستوران که چند تا خانوم هم نشستن سوپ را با صدای بند هورت بکشید و نوش جان کنید 

۶ . توی یه بوتیک که فروشنده اش خانوم است وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید میرید یک دور بزنید برگردید 

۷ . توی جشن تولد یک خانوم تا اومد شمع هارو فوت کنه بادکنک بترکونید 

۸ . اگه یه خانوم یه جا یک جک تعریف کرد شروع نشده بگید شنیدید 

 

 ۹ . سوتی های لغوی و کلامی و دیکته ای و ادبی و … خانوم ها رو در گوشی بگید بخندید 

۱۰ . توی جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه خانوم ها شاخ بذارید 

۱۱ . تو دانشگاه از یک خانوم یه جزوه ی 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بگید صفحه مورد نظرتونو پیدا نکردید 

۱۲ . همواره از زیبایی ها و تناسب اندام مادر بزرگ خدا بیامرزتون در مقابل همسرتان بگید 

۱۳ . به خانمی که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده 

۱۴ . شیشه نوشابه نامزدتان رو حسابی تکون بدید و بذارید خودش درش رو باز کنه 

۱۵ . از یه خانوم ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه 

۱۶ . سر غذا موقعی که چند تا خانم هم نشستن طوری که اونا هم بشنوند از حال به هم خوردن چند روز پیشتون تعریف کنید 

۱۷ . با نامزدتون برید درکه پرتش کنین تو آب بگید سورپریز تولدت بود 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام خدا
نیایش حسابدار
 به نام خدای حسابگر ، حسابساز ، حسابرس ، و حسابدار زمین و آسمان و هر آنچه در اوست هم او که افتتاحیه و اختتامیه همه حسابها و کتابهاست . ترازش همیشه موزون است و موجودیهایش همیشه در فزون . مطالبات مشکوک الوصولی ندارد چه اینکه کسی از قدرت لایزال او نمی تواند بگریزد و استهلاک انباشته محاسبه نمی کند گویا که در حوزه ی حسابداری او چیزی بی ارزش نمی شود . به کسی مالیات نمی دهد و از کسی به ناحق چیزی نمی گیرد . نه سهامی و نه تضامنی و هیچ شراکتی با کس ندارد تک مالکی است و بی رقیب هیچ تلفیق و ادغام ترکیبی در حوزه ی شخصیتش تعریف شدنی نیست . حسابداری تورمی ندارد چه در نظرش ارزش ها تغییر ناپذیرند . حسابدرایش آنقدر خالص است که دوره مالی در آن تعریف نشدنی و واحد پولی در آن بی معناست . شخصیتش حوزه ی محدودی ندارد و ازل و ابد را در برمی گیرد . تداومش یک فرضیه نیست یک فرض و حقیقتی محض است . مدیریتش حسابداری است و حسابداریش مدیریت که بر مدار عدالت است و به مثقال و ذره هم می رسد و چیزی در آن از قلم نمی افتد فضل و بخشش اوست که بر مدار اهمیت می چرخد و سرمایه بندگان امیدواری به اوست و همان است که رهایی بخش آنا از حساب و کتابش خواهد بود ، آنجا که مستجاب می گردان دعای برترین انسانها را در حق همه عالم که
 
الهی عاملنا به فضلک و لا تعاملنا به عدلک


ادامه مطلب ...
نظرات (0)

بهشت و جهنم

 روزی يک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد روحانی با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: "تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"

هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

 

 

روزی مردی خواب عجیبی دید

دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.

هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند .

مرد از فرشته ای پرسید: شما چه کار می کنید؟

فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت:

اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

 .

.

.

مرد کمی جلو رفت.

 .

 .

باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید: شماها چه کار می کنید؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت :

اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.

با تعجب فراوان از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

 .

.

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است.

مردمی که دعایشان مستجاب شده، باید جوابی بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

 .

.

مرد از فرشته پرسید:

مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد:

بسیار ساده، فقط کافیست بگویید:

خدایا شکر

 

 

سه شنبه 22 بهمن 1389برچسب:, :: 2:14 ::  نويسنده : هامان

 

رنج

 

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...

 ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...

 مي تواند تنها يك همسر داشته باشد

 و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....

براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است

 و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...

 در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...

 او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...

 او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....

او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....

 او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....

 او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

 پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

 چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

 زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

 گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

 سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است

پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : هامان

سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بر ایرانیان

عزیز مبارک باشد که ایرانی سرفراز داشته باشیم

نظرات (0)

 

 

  10 عملی که به مغز ما صدمه می‌زند! 

 

1.نخوردن صبحانه (No Breakfast)

كسانی كه صبحانه نمی‌خورند قند خونشان به سطح پائینتری افت می‌كند. این امر باعث تامین نامناسب مواد غذائی برای مغز و در نتیجه افت فعالیت مغزی می‌شود .

 

2. پرخوری ( Overeating )

این امر باعث تصلب شرائین (سختی دیواره رگهای) مغز شده و منجر به كاهش قدرت ذهنی می‌شود .

 

3- دخانیات (Smoking)

این امر باعث كوچك شدن چند برابری مغز و منجر به آلزایمر می‌شود .

 

4. استفاده زیاد قند و شكر(High Sugar consumption)

استفاده زیاد قند و شكر جذب پروتئین و مواد غذائی را متوقف می‌كند  و منجر به سوء تغذیه و احتمالا اختلال در رشد مغزی خواهد شد .

 

5. آلودگی هوا (Air Pollution)

مغز بزرگترین مصرف كننده اكسیژن در بدن ماست. دمیدن هوای آلوده باعث كاهش اكسیژن تامینی مغز شده و منجر به كاهش كارآیی مغز می‌شود .

 

6. كمبود خواب (Sleep Deprivation)

خواب به مغزمان اجازه استراحت می‌دهد. دوره طولانی كاهش خواب منجر به شتاب گیری مرگ سلولهای مغزی خواهد شد .

 

 7. پوشاندن سر به هنگام خواب (Head covered while sleeping)

 خوابیدن با سر پوشیده باعث افزایش تجمع دی اكسید كربن و كاهش تجمع اكسیژن شده و منجر به تأثیرات مخرب مغزی خواهد شد .

 

8.كار كشیدن از مغزتان در هنگام بیماری (Working your brain during illness)

كار سخت یا مطالعه در زمان بیماری ممكن است منجر به كاهش كارآئی مغز و در نتیجه صدمه مغزی شود .

 

9.كاهش افكار مثبت (Lacking in stimulating thoughts)
فكر كردن بهترین راه برای تمرین دادن به مغزمان است. كاهش افكار مثبت مغزی ممكن است باعث كوچك شدن مغز شود .  

 

10. كم حرفی (Talking Rarely)

مكالمات انتزاعی منجر به رشد كارآئی مغز خواهد شد .

دیگه به اصرار برخی از عزیزان برای اینکه وبلاگ خیلی هم خالی نباشه فعلاً این یه مطلب رو داشته باشید

 

 

مطلبی زیبا و جالب در رابطه با قرآن از زبان دکتر شریعتی

قرآن !


من شرمنده توام
اگر از تو آواز مرگی ساخته ام ، كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود
همه از هم میپرسند
" چه كس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی
كه می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل كرده است .


قرآن !
من شرمنده توام
اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام .
یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،
‌یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده ،‌
یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته ،
‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده
و...!
آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟


قرآن !
من شرمنده توام
اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند.
اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند
 ...!" احسنت  "
گویی مسابقه نفس است ... .


قرآن !
من شرمنده توام
اگر به یك فستیوال مبدل شده ای
حفظ كردن تو با شماره صفحه ،
‌خواندن تو آز آخر به اول ،
‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟
ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند ،‌حفظ كنی ،
تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند.  
خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو.
آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم

و حالا از کم کاری خودم شرمنده باشم یا توهین دیگران؟

نظرات (0)
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 6763
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content